درسادرسا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه سن داره

پرنسس کوچولوی من

موش موشی خانومممم

1391/8/14 13:41
نویسنده : مریم
809 بازدید
اشتراک گذاری

سلاممم به خوشمل خانوم مامان ....نازنازیه عسللل 

 

خیلی وقته نتونستم وبت رو آپ کنم..... ماشالا مگه میزاری جوجوجه فنقلیییییییی من

 

الان تو 14 ماهگی هستی و همش همون 6 تا  دندون رو داری

 

ماشا ااالله خییییییییییییلی شیطون شدی 1 دقه نمیتونی 1 جا بشینی و همش شیطونی و بازی   

 

خیییییییییییییییییییییییییلی هم بانمک تر شدی ...... دیگه زیادی خوردنی شدیااااااا حواست جمع کنن ماچقلبچشمک

 

میگی :

 

آمی  ( آب )  خودت میری آشپزخونه و یخچال و نشون میدی

 

 نام نام ( غذا )  اووووووووف.جیزززز

 

پیشی میگه (میو . میو)  کلاغ میگه : قا قا

 

عاشق گوشی هستی و گوشی خاموش و الکی رو هم  قبول نداری و همش با اون صدای قشنگت  میگی : ایوووو ........ ادوووووو 

 

1 چیز و پرت میکنی  و لبات و غنچه و میگی : اووووووووو یا پرت میگی میگی .: 2222222 

 

نی نی میگی و با عروسک بازی میکنی و با صدا بوس میکنی بغل

 

جدیدا هم خیلی بابا میگی و به منم جدیدا میگی باباااااا (نمردیم و بابا هم شدیم )خنده

 

به همه بچه ها میگی اییی ( علی ) ........ لی لی حوضک میکنی .......

 

چشمات و نشون میدی و همش میزنی رو پات اتل متل میکنی....حتی موقعی که میخوایم رو پا بخوابونیمت و تو اوج گریه هم میزنی رو پا تا اتل متل کنیم بخوابی لبخند

 

جوراب و کفش میگیری دستت و هی میخوای پات کنی 

 

عاشق دد هستی و خدا نکنه کسی مانتو بپوشه غش میکنی از گریه و میخوای بری باهاش .... غروب هم که هوا کم کم تاریک میشه هی بابایی رو صدا میکنی تا بیاد و وقتیم میاد انگار دنیا رو بهت دادن  هورا

 

خودت و موش میکنی........... دیگه از سیب دراومدی و خود خود موش شدیا مموشی خانومم ماچقلب

 

خیلی هم لجباز شدی ناراحت و تقریبا داری با گریه کارت رو پیش میبری ..... وای یهو پاهاتو میکوبی زمین ... عصبانی میشی و میدویی به سمت اتاق و گریه میکنی .... یهو میزنی ..... وای وای وای خدا کنه همچین چیزی موقتی باشه عسلکمممممممم

 

خیلیممممممم حسودی ......  قدیمیا میگن دختر میشه هووی مادر ...... خدا نکنه بابایی منو بغلم میکنه سریع و به سرعت باد میدویی میای و یا منو میزنی یا موهامو میکشی و میری تو بغل بابایی..... حسود خانوممممم

  

هنوزم عادت داری جلو pmc بخوابی قرتی خانوم . همش در حال نانای هستی و تو روزم هر وقت رو  pmc  باشه همش. آهنگ گوش میدی و نانای میکنی 

کلا عاشق نانای هستی و میزنی رو میز و میگی نانای و بعد نانای میکنی .... خلاصه که خییییییلی قرتی هستی 

 

فوت میکنی اما زمانیکه آتیش رو شمع یا فندک خاموش میشد !!!!!! منم بخاطر اینکه بهت یاد بدم چند وقت پیش با هم فندک بازی میکردیم تا یاد بگیری ...... یهو یه چیز گفت ویزززززززززززز تعجب ....... دیدم روسرت آتیشه سرررررررریع خاموش کردم و جلوی موهات یکم سوخت ........ ولی کلللی 2 تا خندیدیم نیشخند 

 

خانوم خانومای شیطون چند وقت پیشم من تو آشپزخونه بودم و دیدم صدات نمیاد گفتم این داره 1 کارایی میکنه و اومدم بیرون تو پذیرایی که نبودی اومدم تو اتاق خواب خودمون .......... واااااااییی دیدم تماااام دست و صورتت سفیییید سفید انگار که خامه خورده بودی پیش خودم گفتم ما که خامه نداریم! یهو دیدم به به بلللله پماد سوختگی خورده بودی و تازه به منم  میگفتی به بههههه ................ 

وای کلی ترسیده بودم سریع زنگ زدم اورژانس و ازم پرسیدن هوشیار ؟ خوب تنفس میکنه ؟ منم گفتم آره و گفتن خلاصه خییییییییییییلی خطرناکه و ممکنه هوشیاریش رو از دست بده و تنفسش بره استرس

خلاصه جریانها داشتیم و در آخر بازم دکتر ناطقیان گفتن اگه زیادخورده بودی و خطرناک بود برات سریع تنفست بد میشد و کم هوشیار میشدی

خلاصه شانس آوردیم و بلا ازمون دور شد خدارو شکرررررررر ولی من مردم و زنده شدممممممممممم 

 

 

آخه تو عشق مایی .... عسل مایی ..... از همه مهترررررر شما نفسسسسسسسس مایی 

 

 

همیشه همیشه همیشه  اول سلامتی و بعد برات آرزوی بهترین ها و برترین ها رو از خدا خواهانیم دختر نازنینم             

ازطرف مامانی و بابایی    

 

 

 

اینم چند تا عکس از موشی خانوم خودمممم :

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان خورشید
1 آذر 91 12:53
ماشالله چقدر خوردنی شده این درسا خانوم بوووس


ممنونم خورشید جون