و اما شیرین کاری های پرنسس

درسا جونی الان که دقیقا 3 ماه و پنج روز داری

2 هفته ای میشه که دیگه با مامان و بابا بازی میکنی و میخندی(قبلا هم خییییلی میخندیدی ها ولی خودت بازی نمیخواستی که دست و پا بزنی).اگه بهت بی اعتنا باشیم هه هه هه میکنی و دستو بالا میبری و میخندی تا باهت بازی کنیم قرتی.......

تازه ای شیطووووووون خییییلی غلت میزنی و دمر میشی و یه شب میبینیم صدا میاد(گریه نه) پا میشیم میبینیم دمر شدی یه شب بعد باز صدا میاد پا میشیم میبینیم خودتو سر دادی پایین و بالشت افتاده  رو صورتت

الان 3 روزه شدددددددید به جای پستونک معتاد دست خوردن شدی و میبینم به حالت دمر به پهلو میشی و تند تند دست میخوری ههههههه خیلی با حالی خانوم بزرگ 

 تاااااااازه دیگه شیشه شیرتو میبینی دست و پا میزنی و تو شیرخوردن انقدر منو نگاه میکنی تا نگاهت کنم بعد میخندی و منم چون میخوام خوب شیر بخوری زیاد نگاهت نمیکنی ولی پروتر از این حرفایی منم رو اغفال میکنی

مامی جونم وااااقعا منو حس میکنی بهم ثااااابت شده. تو این مریضی ها هر وقت من گریه کردم بالا سرت همش بهم میخندیدی .حتی اگه گریه هم نمیکردم ولی ناراحت بودم بازم بهم میخندیدی موش مووووووووووووووشی

تازه با بابایی هم خیلی دوستی تا صداش میاد هم میخندی هم شروع میکنی باهاش حرف زدن و صدا درمیاری

ااهی من قربونت برم که الان با دستات بازی میکنی و میشونمت رو دراور و تو آینه خودتو میبینی حرف میزنی و میخندی و سر تکون میدی

وووووو از همه مهم تر دیگه ساعت خوابت نتظیمه و از شب تا صبح میخوای و 1 یا 2 بار واسه شیر خودن بیدار میشی که اونم ساعت 6 هست من قررررربون دختر گل و مظلومم برمممم

خیییییییییییییلی نانااااااااااااااااااااااااااااااااااازی بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

و شیرین کاری خودم انقدر میچلونمت تا گریت در میاد و میخندم و حال میکنم هورااااااااااااااااااااااا