درسادرسا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

پرنسس کوچولوی من

درسا خانومه شیطووووووووون

1391/7/2 11:15
نویسنده : مریم
656 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام ستاره همچین شیطونی کی داره !!!! نیشخند

 

وای وای ماشالات باشهه از کت و کول افتادم مادررررررررر چقدر شیطونی ..... چقدر شیرینی ..... چقدر نمکی ..... چقدر عسسسسلی آخه ماشالا ماشالا هزار هزار ماشالا ......میام میچلونم گارت میگیرم میخورمتاااااااااااا

 

5 شنبه صبح من و تو و مامانی شکوه باهم رفتیم انزلی عروسی بود و دیشبم برگشتیم. به شما که فکر کنم خیییییییییلی خوش گذششششت انقدرررر که شیطونی کردی

 

تو عروسی میرفتی رو سن و نانای میکردی خیییلی باحالی عاشقتمم دیگه هم  از دستت مرده بودن از خنده و همش قربون صدقه میرفتن..... بعد با آراد میرفتی نانای میکردی و تو سالن میچرخیدی و خلاصه کللللی حال کردی و منه بیچاره هم هیچچی نفهمیدم از عروسی چون همشششش دنبال شما بودم  ( چون متاسفانه هر چی رو زمین باشه برمیداری میزاری دهنت و برات فرق نمیکنه چی باشه و متوجه نیستی ..... بعد 1 لامپ که سیمش دراومده بود دیده بودی ول نمیکردی همش دست میزدی یا میرفتی لا به لای میزا و.........)

 

رفته بودیم هتل سفید کنار و تو اونجارو آباد کردینیشخند وایییی خیلی باحالی تا میرفتی تو لابی هتل و میزاشتم زمین ترمزت میبرید و میدویدی این ور اونور از کسایی که خوشت میاود براشون نانای میکردی ...... وای بغل هر  کی که قربون صدقه میرفت میرفتی .... واسشون اشوه میاودی و خلاصه کل لابی رو میزاشتی سر کار و اونام انگار اومدن سینما همش حواسشون به تو بود و منم مثل همیشه پشت تو فقط میدویدم و مراقبت بودم 

 

بردمت لب دریا و حسااااابی حال کردییییی 

 

خلاصه این سفر خیلی بهت خوش گذشت ولللللللللللللللللی امان....... امان .... از این دندونای لعنتی ...... بعضی موقع ها که دیگه لثت خیلی اذیتت میکرد تو هم شروع میکردی جیییییغ و گریه و خلاصه هم خودتت خیلی اذییت میشدی ( الهی بمیرم براااااات وقتی میدیم چجوری با حرص گاز میگیری و گریه میکنی جیگرم کباب میشد ......حتی تو حالهت عادی هم محکم همه چی رو گاز میگرفتی بمیرم براااااات و ایشالا براحتی همه دندونات در بیان مامان جونم ) و البته مارو اذییت میکردی چشمک

خدارو شکر 2 تا دیگه نیش زده و بقیه دارن درمیان و اذییت میکنن

 

از شیرینکاری هاتم هر چی بگمممممممم کم گفتم و اگه بخوام بنویسم 10 صفحه میشه

 

اتل متل میکنی و  رو پاهات میزنی .......... خودت رو میز میزنی و خودتم دست میزنی و نانای میکنی ........ لی لی حوضک میکنی ..... انقدر میگی بده و بگیر که کشتی مارو دیگه .......... 

 

 

 

واییییییییی که چقدر باحالی از مامانی یاد گرفتی رو 1چیز بزنی نانای کنی ....امروز رفتی 1 ظرف آوردی دادی به من میگی بگیر بعد که گرفتم یهو با گریه گفتی نانایخنده قرتی خانوممممممم

 

روسری و شال میگیری و یا سرت میکنی یا باهاش میای دالی باز زبانزبان

 

خلاصه خیییییییییلی عسلی عچقمممممممممممم

 

اینم عکسای شمال :

 

 

 

بقیه عکسا تو ادامه مطلب:

 

 

 

اینم عکس دماوند شما با همستررررررر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سما مامان شاينا
3 مهر 91 12:11
چقدر بلا شدى ماشالا دختر
قربون اون قر دادنت،ماششششالا


ممنونم سما جونم
مهسا(مامان هستی)
8 مهر 91 21:42
الهیییییییی قربونت بررررررممممممم عزییییییییزم


خدا نکنه خانوممممی ممنونم