درسادرسا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

پرنسس کوچولوی من

اولین آتلیه رفتن دخملی

سلام عسسسسسسسسل جونم اومدم عکسای آتلیه رو بزارم (البته عکسا زیادن و بقیش رو 1 بار دیگه میزارم(     و بگم که خانوم خانوما یکم سینه خیز میره و   منو میگیری و می ایستی عزیزمممممممممممم            دیشب بابا حا جی سوت میرد و تو هم اداش و درمیاوردی ههههه خیلی بامزه لبات و غنچه میکردی سوت بزنی   بوووووووووووووووووس               ...
2 ارديبهشت 1391

نینی پارتی 24 فرودین

سلام سلام خوشگل خانوم خبر آوردم براتون   عزیز دل مامان 24 رفتیم نینی پارتی خونه پرنسس آروشا دستشون درد نکنه خیییییییییلی زحمت کشیده بود و خیلللللللللللللللللللللی خوش گذشت  و امروووووز بالاخره وقت کردم بیام عکساشو بزارم   و اماااااااااااااااااا از خودمون بگم و سیب قشنگمممممممممممم   28 تولد بابایی بود و من و تو هم رفتیم خونه خاله مرجان و بعد با هم رفتیم خرید واسه بابایی و از طرف تو یه تیشرت و از طرف من یه کفش واسه بابایی خریدم و 27 که بابا میاومد دنبالمون خونه خاله مرجان حسابی سورپرایز کردیم چون براش کیک و شمع روشن کردیم و تا زنگ زد رفتیم جلو درو ...................        &n...
30 فروردين 1391

بدون عنوان

سلامممممممممممممممممممممممم سیب خوشگله ممممممن   الهی ففدات بشم که داری شبیه خودم میشی کم کم ولی هنوز سیاهی هههههههههه   دخترک قندعسلم امروز میخوایم بریم نینی پارتی خونه پرنسس آروشا هوراااااااااااااااااااااااااااااا    از اونجا هم که شب خونه عمو بهزاد دعوتیم و امشب چون نمیتونم بیام عکسای نینی پارتی و بزارم گفتم حداقل بیام بگم داریم میریم نینی پارتی هوراااااااااااااااااااااااااااا   عسلی من این از 2 شنبه رفتیم انجم آباد و یه روزش تو رو بردیم کارخونه و کفش پات کردیم و با روروئک گزاشتیمت تو حیاااط انقدر ذوق کرده بودی نمیدونستی کدوم طرفی بری از این ور میدویی اون ور و وسط راه میرفتی یه طرف دیگ...
24 فروردين 1391

بدون عنوان

سلام به سیب خوشگله خودم عزیز دلم الهی مامی فدات بشه که انقدر عذاب میکشی سر این دندون لعنتی خیلی بد اخلاق شدی و همممش گریه میکنی وقت خوابتم که میشه دیگه غوووووغایی به پا میشه و جدیدا هم یهو دمر میشی و لالااااااااااا     البته خیلی هم پررو شدی و هر چیزی که میخوای و بهت نمیدیم گریه میکنی و به جاش چیز دیگه رو نمیخوای مثلا اونروز 2 تا کنترل توسی و مشکی بود تو توسی رو میخواستی و مشکیه تمیزتر بود چون میخوردی اونو دادیم و کلی گریه کردی و تا توسی رو دیدی خندیدی هههههههههههه ببین کارمون به کجا کشیده که برات کنترل نو توسی خریدیم ههههههههههی            ...
16 فروردين 1391

بدون عنوان

سلام عشق زندگیم سلام عسل قشنگم سلام سیب نانازم   الهی من دور سرت بگردمممممم نمیدونم دیگه چجوری بگم دوستت دارم الان که مینویسم  تو تو روروئکی من قهقهه میزنم و تو هم تکرار میکنی و از تمام وجودت میخندی قهقه میزین دلم میخواد خودمو بزنم دیگه انقدر ذوق میکنم   عزیز جونم سال نو مبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارک امسال بهترین و قشنگ ترین سال نو من و بابایی بود که با تو و در کنار وجود نازنیت بودیم میبوسمت هوار تاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا   اینم عکسای سفره هفت و سین و دخملی طلام  و این کیک اولین سال نو سیب خوشگلم   ...
1 فروردين 1391

نینی پارتی 24 اسفند ماه

سلام سلام به سیب قشنگه خودم سیب خوشگلم نمیدونی وقتی میخندی چجوری دلمونو آب میکنی چند روز بودم نتونستم بیام و عکسای مهمونی 24 اسفند رو بزارم الان اومدم و سریع باید برم تا کارام و تموم کنم و همه چیز و واسه فردا صبح آماده کنم الانم که دارم مینویسم تو داری با خودت حرف میزنی اددد بب دد آو ببببو و دست میخوری ههههههههههههه و همش در حال آواز خوندنی                                        یه چیز دیگه اینکه ما هر چی میخوریم براش گریه میکنی و دست و پا میزنی و ما هم یکم بهت میدی و تو هم دوباره میخوای و گریه هههههههه و تقر...
29 اسفند 1390

بدون عنوان

سلام عسلی خانوم جوجه کوچولو کوچول موچولوی من الان داره برف میاد و تو هم تو روروئکی و جلوی تلویزیون شوی هلن میبینی و منم یهو هوس کردم یکم برات بنویسم         دلمون خوش بود بابایی زود میاد ولی رفته دنبال ماشین و میخواد ماشین جدید بخره     این چند وقته برات نوشتم ولی همش هول هولی بوده و کارای جدید و قشنگت همرو ننوشتم خیلی روروئکت رو دوست داری و دقیق 1 ساعت و میشینی توش و راه اتاق خواب خودت و مارو بلدی و میری و میای خیلی باااااامزه و تند تند سرتم تکون میدی  مثل میگ میگ    قربووووووووووون هوشت برم من تو آشپزخونه ام میای جلوی در و من و میبینی و میخندی  بعض...
22 اسفند 1390

بدون عنوان

  سلام سلام سلامممممممممم صد تا سلام به دخملم عسل طلام و جیگر طلام من و بابا عااااااااااشقتیم عسلی جونم و همیشه همیشه در کنارت     الهی قربونت برم عزیز خوش اخلاق و خوش خنده خودم        بمیرم برات صبح بعد اینکه بابا تو خواب  بهت شیر داد من بیدار شدم و بابا گفت بیدارش کنم بریم واکسن بزنیم و گفتم آره تو خواب صدات زد و ماساژت داد و تو هم چشات گرد کردی و خندیدی البته همیشه میخندی بیدارت میکنیم یا بیدار میشی ولی امروز دلمون سوخت برات گفتیم خبر نداری که امروز واکسن میخوری   خلاصه خانوم خانوما امروز واکسن زدی وزن:7/800  قد:70   دور سر:42 الب...
20 اسفند 1390

بدون عنوان

سلام  عزیز دل مامان چند روز بود وقت نکردم بیام و برات بنویسم چه کارایی کردی و با هم کجا ها که نرفتیم تو این سرما ههههههه     اول از همه خانوم خانوما سوپتو از شنبه هفته گذشته شروع کردم و چون هنوزمریض احوال بودی زیاد استقبال نکردی و فرداش بهت خرما و آرد برنج دادم بهتر از سوپ خوردی ولی بازم بی میل دیروز بهت پوره هویج و سیب زمینی دادم ای بهتر خوردی ولی مثل قبل که بلدین میدادم هول نمیزنی و خوب نمیخوری حالا چی بدم به شمااااااااااااااااااااااااا؟           اوه اوه واکسن هم داری این هفته خدا بخیر کنه       چهارشنبه با سارینا و خاله مرجا...
15 اسفند 1390

بدون عنوان

سلام دخمل عسلم امروز خییییییییییلی ناراحتم و دلم برات خیییییییلی میسوزه الان که دارم مینویسم تو رو پامی و اصلااااا حوصله کار کردن ندارم و کللللللللی هم کار دارم                               خلاصه که خیلی کار دارم و تو این چند روزه که مریضی اصلا به کارام نرسیدم و خونه خیلی کثیف شده و من اصلا حس و حال کار ندارم الهی بمیرم برات مامی جونم خیلی نا آرومی تا وقتی که خوابی همش تو خواب غر میزنی و وقتب بیداری همش گریه میکنی و جیغ میزنی                ...
5 اسفند 1390